سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:

 

«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »

سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود.

نوجوان این کار را کرد.

سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،

طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.

سقراط سر او را مدتی زیر آب نگه داشت و سپس رهایش کرد.

نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.

او که از کار سقراط عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:

«استاد! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »

سقراط دستی نوازش به سر او کشید و گفت:

«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی. هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»






تاریخ : پنج شنبه 92/6/14 | 9:19 صبح | نویسنده : ali | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.