سفارش تبلیغ
صبا ویژن







داستان یک جدایی ...



دخترک دیگر از انتظار خسته شده بود.


همه ی هم کلاسی هایش رفته بودند و هنوز پدرش
نیامده بود.


پدرش همیشه دیر می آمد و می گفت تا چند روز دیگر
ماشین می خرد و او دیگر کنار دیوار مدرسه به انتظار


نمی ایستد.


حالا داخل حیاط خانه ماشین خاک گرفته،گوشه ای
افتاده و دختر در حسرت روزهای انتظار برای آمدن پدر،کنار دیوار مدرسه نشسته است.....


 






تاریخ : شنبه 91/5/21 | 10:59 صبح | نویسنده : ali | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.