سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر آینه به امید ظهور تو، با یک سبد گل نرگس، آمدنت را به انتظار می‌نشینم، اما آقای من! چقدر غم‌انگیز است غروب آدینه، وقتی یک بغل اشک و بغض و دعا را ضمیمه دلم می‌سازم. به امید آدینه‌ای دیگر و ظهور سبز تو.
آقا جان :
به هر ریسمانی که آویختیم برید.
به هر شاخه‌ای که نشستیم، شکست
و بر هر ستونی که تکیه زدیم، افتاد
تنها تویی که حق محبت را تمام و کمال، ادا می‌کنی
به ما هم الفبای محبت بیاموز...

یوسف زهرا ما منتظران، همچون تشنه‌ایم در کویری داغ. کی باشد که بیایی و شربت سرد و گوارایت را بر لب‌های تشنه و خشکیده ما بنوشانی؟ دیر زمانی است که صبح‌های جمعه صدا می زنیم: «أین ابن فاطمة الکبری». آیا می‌آید روزی که ندای «انا ابن فاطمة الکبری» را از کنار خانه کعبه بشنویم؟

دیشب در امتداد افق، نگاهم خیره مانده بود و هرچه صدایم می زدند گویا بیدار نمی‌شدم. نمی‌خواستم بیدار شوم. غرق در فکر آمدنت بودم. یوسف فاطمه، بیا و این طلسم خیره نگاهم به اشک دیدار باطل کن تا «متی ترانا و نراک» برای من هم مصداق پیدا کند. سخت است شماتت دشمنان. سخت است!






تاریخ : چهارشنبه 93/7/16 | 7:55 صبح | نویسنده : ali | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.