سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید:من جوان کم سنی هستم وآرزو های بزرگی دارم اما نمی توانم خود را از نگاه کردن به نا محرم منع کنم،چاره ام چیست؟ 
عالم نیز کوزه ای شیر به او داد وبه او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیز از کوزه نریزد واز یکی از طلبه هایش درخواست کرد اورا همراهی کند واگر شیر را ریخت جلوی همه ی مردم او را کتک بزندجوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساندوهیچ چیز از آن نریخت .
وقتی عالم از او پرسید: چند نا محرم در سر راهت دیدی؟ جوان جواب داد: هیچ، من فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم ودر نزد مردم خوار وخفیف شوم
عالم هم گفت: این حکایت انسان مومن است که همیشه خداوند را ناظر بر کار هایش می بیند واز روز قیامت و حساب وکتاب بیم دارد.





تاریخ : پنج شنبه 92/12/8 | 8:6 صبح | نویسنده : ali | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.